عکس کن گنده سکسی رایگان کلیپ های ویدیوئی . سفر عکس سکسی کون گندها کمپینگ.
این زوج دوست داشتند در مورد موضوع دیک بزرگ فانتزی کنند ، اما این فراتر از خیال نبود. همه چیز در زندگی با سفر به طبیعت با خانواده پسر عموی شوهرش برای همیشه تغییر کرد. آیا همسران معصوم در برابر فتنه گران فصلی مقاومت خواهند کرد ... چگونه این همه آغاز شد؟ ما احتمالاً به تدریج به همه چیز می رسیم. زندگی به آرامی آماده می شود ، ما را تحت فشار قرار می دهد ، و اکنون ما هستیم که هستیم ... اگرچه این داستان بی شرمانه نیست ، اما احتمالاً از سگ ما شروع شده است. من و همسرم در یک خانه خصوصی زندگی می کردیم ، در حیاط و سگ ما Vulcan با ما زندگی می کردند. یک سگ خز سالم ، قطعاً در اجدادش چوپان قفقازی داشت ، و بدیهی است که بسیاری دیگر با هم مخلوط شده اند. روی پاهای عقبش ایستاده بود ، قد بلندتر از من نبود. همسایگان ما از این می ترسیدند که به نوعی شکسته شود و ما خودمان نیز صادق باشیم ، حتی اگر او یک رفتار آرام داشت. و همسایگان ما زنگ کمی گرفتند. همچنین موجودی رنج آور و مضراب ، همیشه سعی در بیرون آمدن و پارس کردن دارد. او همه جا را فرار کرد و عکس سکسی کون گندها در حیاط ما چرید و التماس زباله ها کرد. بنابراین یک روز با همسرم در خانه می نشینیم و این فریاد کوچک را از کنار لعنت گرگ خود می شنویم. خوب ، منظور شما از شیر آب است! او بالا رفت ، عوضی ، به کاسه ما در کاسه ، او را برای آن گاز بگیرید. حالا با همسایگان خود ترتیب دهید ... ما می رویم و نمی توانیم بفهمیم چگونه می تواند چنین باشد. ما با چهره ای خلط آور ایستاده و پشت سر او در قلعه (دیگر نمی توانید بگویید) یک مانگل مجاور ایستاده است که روی خروسش آویزان است. علاوه بر این ، آنقدر سگهای مختلف وجود داشت که حتی با پاهای عقب خود به زمین نمی رسید ، بلکه فقط با انگشتان پا با انگشتان جلو ، سعی در راحتی داشت. در حالی که با همسرم ایستاده بودیم ، فکر می کردیم به "همسایه" خود کمک کنیم ، گره گره گرچه کمی خواب بود و با شنیدن صدای خروس متورم آبی-قرمز از او دور شد. همسایه ، در انتهای آن خرد کرد ، دوید و لیسید "زخم" را لیسید ، اما ما به خانه رفتیم و بحث کردیم که آیا مرده یا یک گوسفند مرده است. منظورت مرده؟ شما آنجا را لعنتی! برای فردا او دوباره به سمت ما فرار کرد و 10 دقیقه با او به قلعه فریاد زد ... و سپس او به دویدن ادامه داد. درست است ، من آنها را در طول فرایند پیدا نکردم ، نمی دانم چگونه او موفق شد به جایی که لازم بود برسد ، همسرش زمانی که من در محل کار بودم ، روشی را از ابتدا تا پایان دید. بنابراین ، از این قضیه ، ابتدا مکالمه با همسر آغاز شد که چگونه "همه چیز" در آنجا گسترش می یابد و زن در همان زمان چه احساسی باید داشته باشد. همسرم به من اطمینان داد ، اما نباید راحت باشد ، او ادعا كرد كه تمام پایان های عصبی تقریباً در ورودی هستند و این فقط چیزی را صدمه می زند یا حتی می شكاند. و من به عنوان نمونه سگهایم را ذکر کردم ، بنابراین منبر با همسالان برای لعنتی کردن دوید ، بلکه به سمت خودمان دوید. من پورنو را بارگیری کردم ، هم با مردانی با اعضای باشگاه ، و هم از اپرا "مشت زدن" ، جایی که زنان دراز کشیده و اشیاء باورنکردنی را می کشیدند. هر دو مکالمه را شروع کردیم ، سپس رابطه جنسی ما روشن تر و بیشتر ارگاسم شد. به تدریج ، خیالات در مورد مردی با خروس بزرگ محکم در اتاق خواب ما مستقر شد. در زندگی روزمره ، همسر من همچنین ادعا كرد كه عضو "متوسط" من برای او ایده آل است ، اما او در طول رابطه جنسی از خیال پردازی با من لذت برد. حتی یک دیلدو داریم که یک و نیم برابر بزرگتر از دیک من است ، اما همسرم آن را دوست نداشت و بعد از دو یا سه بار استفاده از آن ، گرد و غبار را در کمد جمع کرد. برای اینکه از او بپرسم چه اشتباهی کرده است ، دستکش های لاستیکی ضخیمی را روی دستان خود گذاشت (که با آن بشقاب ها را می شست) و برای من خودارضایی کرد تا متوجه شدم که زندگی کاملاً متفاوت است. مثال چنین بود ، اما من اصرار نکردم - من آن را دوست ندارم ، من آن را دوست ندارم. به تدریج ، تصورات ما آرام تر شد ، بیشتر شبیه برنامه های واقعی برای پیدا کردن و امتحان کردن. اما به محض از بین رفتن هیجان ، سنت نمی خواست در مورد سوم شنیده شود. او گفت که از همه چیز کاملاً خوشحال است. اما بدیهی است که یک درخواست با تخیل ما به فضا فرستاده شده است ، به کتاب آدرس رسیدیم ، و زندگی خود همان کاری را انجام داد که ما جرات آن را نکردیم ... اواسط ماه ژوئیه بود که ناگهان ، به طور غیر منتظره ، ابتدا در کلاس و سپس در پسر عموی من پاککا روی تلفن ظاهر شد ، حتی نمی دانم چند نفر را ندیدیم. به یاد دارم او در مدرسه دست و پا زدن بود ، او به نوعی مرتبه ای داشت ، مدام در مسابقات پرش می کرد ، خوب ، و او برای کودکی بسیار سالم بود. سپس او ناگهان بدون ورود به موسسه از دیدگاه من ناپدید شد. فقط تغییر ساختار بود ، همه در حال چرخش همانطور که می توانستند. آن مرد بزرگ و سالم و ظاهراً چرخش داشت. حتی والدینش نمی دانند که باید به کجا نگاه کنند ، اما گفتند که او گاهی از اسپانیا تماس می گیرد. شخصی گفت که پاشکا در اسپانیا در یک مکان ساخت و ساز مشغول به کار بود ، کسی در مافیای روسی در آنجا حضور داشت و هر کسی که در زندان بود اصلاً شرم داشت که والدینش را بپذیرد. دفعه بعد که سالها در مورد او شنیدم ، او در حال حاضر در حومه شهر زندگی می کرد ، برای دومین بار با یک زن با یک فرزند ازدواج کرد و به کار در مسکو رفت. سپس او در کلاسها حاضر شد ، با عبارات مشترک نوشت ، و دوباره همه زندگی خود را داشتند.
© عکس کون گنده سکسی | خرید بازدید کنندگان